خلاصه داستان: رضوان خان ، مسلمان از بخش بوریوالی در بمبئی، از سندرم آسپرگر رنج می برد، نوعی اوتیسم با عملکرد بالا که جامعه پذیری را پیچیده می کند. رضوان با یک مادر هندو به نام ماندیرا در سانفرانسیسکو ازدواج می کند...
خلاصه داستان: یک زن جوان آمریکایی با شوهرش به بخارست نقل مکان می کند و شروع به شک می کند که غریبه ای که او را از آپارتمان آن طرف خیابان تماشا می کند ممکن است یک قاتل زنجیره ای محلی باشد که سر زنان را می برید.