داستان فیلم
در یک حادثهٔ رانندگی ژولی، شوهر و دختر کوچکش را از دست میدهد. شوهر او آهنگساز مشهوری است. ژولی تصمیم به خودکشی میگیرد اما جرئت این کار را نمییابد. تلاش میکند...
در یک حادثهٔ رانندگی ژولی، شوهر و دختر کوچکش را از دست میدهد. شوهر او آهنگساز مشهوری است. ژولی تصمیم به خودکشی میگیرد اما جرئت این کار را نمییابد. تلاش میکند...
Three Colors: Blue
در یک حادثهٔ رانندگی ژولی، شوهر و دختر کوچکش را از دست میدهد. شوهر او آهنگساز مشهوری است. ژولی تصمیم به خودکشی میگیرد اما جرئت این کار را نمییابد. تلاش میکند از خاطرات و دلبستگیهای گذشتهٔ خود جدا شود. به پاریس میرود و در آپارتمان کوچکی به صورت گمنام، زندگی میکند. او سعی میکند در زندگی جدیدش آزاد و رها باشد و …
Three Colors: Blue
در پرچم فرانسه آبی به معنای آزادی، سفید به معنای برابری و قرمز به معنای برادری است. هر قسمت از سه رنگ از لحاظ مضمونی به معنای هر یک از رنگهای پرچم فرانسه ارتباط دارد. آبی درباره آزادی، سفید درباره برابری و عدالت و قرمز درباره برادری و صلح و دوستی است
Three Colors: Blue
در سکانس افتتاحیه، کیشلوفسکی تکلیف بیننده با فیلم را از همان ابتدا روشن میکند: این یک فیلم معمولی نیست؛ و این را به وضوح میتوان از نماهایی که از پشت شیشه گرفته شدهاند- که حالتی رویاگونه به سکانس میدهند- دریافت. پس از تصادف سیر تحولی شخصیت ژولی آغاز میشود. او که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد در اول سعی بر خودکشی دارد؛ اما پس از آنکه دریافت در انجام این امر ناتوان است تصمیم به شروع زندگیای جدید، به دور از هرگونه قید و بند و وابستگی ذهنی میگیرد تا همه چیز را فراموش و خود را راحت کند. همانطور که در سکانسی در اوایل فیلم، موسیقیای تکان دهنده(ساخته زبگنیو پرایسنر) نواخته میشود و نوری آبی۱ بر صورت ژولی میتابد. انگار چیزی او را به سوی آزادی فرا میخواند. از همان لحظه بدخلقی و بیتفاوتی ژولی نسبت به اطرافش آغاز میشود. (سایت نقد فارسی)
با سپاس از شما