خلاصه داستان: فیلمی که به زندگی کارگران مهاجر شهرستانی در تهران و آرزوها، امیدها و یأسهای آنها مربوط است. شخصیت اصلی فیلم، جوان کارگر مهاجر آذربایجانی به نام قدم ( بهرام افشاری ) است که آدم کله‌شقی است و روحیه ستیزه‌جو و پرخاشگری دارد. قدم در مغازه مردی جنوبی به نام رحمت ( مهران احمدی ) شاگردی می‌کند و

خلاصه داستان: داستان این فیلم در دهه شصت می‌گذرد و زندگی اجتماعی مردم در آن سال‌ها روایت می‌شود.

خلاصه داستان: داستان باندی از فروشندگان مواد مخدر در جنوب تهران که بسیاری از جوانان و کودکان بی سرپرست را از کوچه و خیابان پناه داده اند...

خلاصه داستان: مرگ یک پیرزن فرزندانش را دور هم جمع می کند تا شاید زخم های خانواده در این برخورد ناخواسته التیام یابد.

خلاصه داستان: داستان این فیلم دربارهٔ دو دوست به نام بهرام (پژمان جمشیدی) و ساسان (سام درخشانی) است. ساسان در برزیل زندگی کرده و بهرام نیز می‌خواهد مقیم برزیل شود...

خلاصه داستان: اتی، دختر 17 ساله‌ای از خانواده‌ای فقیر، می‌خواهد با کمک جهان، مردی جوان، از مرزهای کلاس جهنمی خود فرار کند.

خلاصه داستان: اکرم دختری شانزده ساله است که وقتی دنیا چهره زشتی به او نشان می دهد باید با مشکلات مالی و اجتماعی در زندگی اش دست و پنجه نرم کند.

خلاصه داستان: سینه‌سرخ پرنده عجیبییه!؟، بهارا میره، زمستونا برمی‌گرده، از سرما و سختی نمی‌ترسه، کوچ نمی‌کنه، دونه‌اش رو پیدا میکنه، یا لونه‌اش رو تغییر میده، ما همه‌مون سینه سرخیم…

خلاصه داستان: دختری جوان به نام مهتاب (هدیه تهرانی) در خیابان با ماشین فرد مسافرکشی به نام ارسطو (بهرام رادان) در خیابان تصادف کرده و فرار می‌کند.

خلاصه داستان: این داستان ادامه داستان اخراجی‌ها یک است. در اوایل فیلم عراقی‌ها اقدام به کشتن مجروحین می کنند و اخراجی‌های اسیر شده را به یک اردوگاه به سرپرستی رسول می برند. از طرف دیگر، خانواده آن‌ها که قصد مسافرت به مشهد را داشتند...