خلاصه داستان: یک کاوشگر به امید اینکه بتواند ثروت خود را به دست بیاورد، در جریان هجوم طلا در دهه 1890 به کلوندایک می رود و با دختری که در سالن رقص می بیند مورد ضرب و شتم قرار می گیرد...
خلاصه داستان: یک مشاور حقوقی بازنشسته رمانی می نویسد به این امید که برای یکی از پرونده های قتل حل نشده گذشته خود و به خاطر عشق متقابل خود با مافوقش - که هر دوی آنها هنوز چندین دهه بعد او را آزار می دهند - پایان یابد.
خلاصه داستان: با کمک یک ولگرد بینظم ثروتمند، یک ولگرد چشم شبنم که عاشق یک دختر گل فروش نا بینا شده است، پول جمع میکند تا بتواند از نظر پزشکی به او کمک کند.
خلاصه داستان: یک الکلی ناامید وقتی با یک زن غریبه در واگن راه آهن ملاقات می کند به نقطه عطفی در زندگی خود می رسد: آنها عشق می ورزند، اما سپس او می رود ...