خلاصه داستان: چولبال پاندی ( سلمان خان ) یک پلیس وظفه شناس هست که به تازگی به همراه همسرش “راجو پاندی، به شهری جدید در هندوستان ( کانپور ) منتقل می شود و میخواهد در آنهجا زندگی خوبی را آغاز کند اما در این شهر اتفاقات ناگواری مانند قتل ، ادم ربایی ، تجاور و .. اتفاق می افتد و...
خلاصه داستان: این فیلم که در تاریخ ۲۰ ژوئیه ۲۰۰۷ در ایالات متحده آمریکا، کانادا و بریتانیا به نمایش درآمد. اقتباسی است از یک نمایش موزیکال محصول سال ۲۰۰۲ به همین نام، که خود آن نمایش نیز بر اساس فیلم کمدی جان واترز به همین نام محصول ۱۹۸۸، ساخته شده بود.
خلاصه داستان: هیروتو میاما با وکیل تازه کار هونوکا کونو در تیمی کار می کند که در پرونده های جنایی برای شرکت حقوقی مادارام تخصص دارد. آتسوهیرو سادا مدیر دفتر حقوقی شد. یک روز، دفتر حقوقی درخواستی در مورد پرونده ای دریافت می کند که 15 سال پیش اتفاق افتاده است و ...
خلاصه داستان: فیلم در دههی سی هالیوود روی میدهد و روزهای زندگی هرمان جی. منکویتس فیلمنامهنویس الکلی برندهی اسکار شهروند کین و نزاعهای درونی و حرفهای او برای به اتمام رساندن فیلمنامهی این اثر کلاسیک به کارگردانی ارسن ولز را تصویر میکند و…
خلاصه داستان: ماجرا در شهری فانتزی و امروزی به نام آرادون اتفاق میافتد. جایی که ۲۰ سال پیش دلبر با دیو ازدواج کرد و حدود ۶۰۰۰ تا از دوستان نزدیک خود را دعوت کردند!...
خلاصه داستان: داکاد پاندی (سلمان خان) پلیس ایالتی میباشد که گروهی از دختران ربوده شده رو با کمک برادرش ماکاچاند پاندی (ارباز خان) آزاد میکند، اما مشخص میشود که این کار توسط کسی برنامه ریزی شده که دشمن سابق داکاد پاندی است و...
خلاصه داستان: بنجامین بردوک پس از اتمام تحصیلات دانشگاه به خانه خود به کالیفرنیا بازگشت. او از پدر و مادرش به استقبال یک قهرمان می رود اما بن کاملا مطمئن نیست که با بقیه زندگی خود چه کند. او به زودی توسط خانم رابینسون ، همسر شریک پدرش ، اغوا می شود که به طرز روشنی جوان بی تجربه را تعقیب می کند...
خلاصه داستان: پس از ازدواج، زن تلاش می کند تا همسری مطیع باشد که شوهر و خانواده اش از او انتظار دارند. این فیلم داستان زندگی او را دنبال می کند، زیرا او خودش را تغییر می دهد و حتی بیشتر از آن ...
خلاصه داستان: یک مرد کارشناس آب و هوا با اکراه فرستاده می شود تا داستانی در مورد "موش" پیش بینی کننده هوا (به قول خودش) را پوشش دهد. این چهارمین سال حضور وی در این ماجرا است و هیچ تلاشی برای مخفی کردن ناامیدی خود نمی کند. با بیدار شدن از روز "بعد" او متوجه می شود که روز Groundhog دوباره ، و دوباره ، و دوباره است. ابتدا او از این به نفع خود استفاده می کند ، سپس متوجه می شود که او محکوم است که همیشه در همان مکان بگذراند ، و ببیند همان افراد هر روز همان کار تکراری را می کنند.