داستان فیلم
فران دوست دارد به مردن فکر کند. این حس به زندگی آرام او می آورد. وقتی او پسر جدید را در محل کار می خنداند، به چیزهای بیشتری منجر می شود...
فران دوست دارد به مردن فکر کند. این حس به زندگی آرام او می آورد. وقتی او پسر جدید را در محل کار می خنداند، به چیزهای بیشتری منجر می شود...
فران دوست دارد به مردن فکر کند. این حس به زندگی آرام او می آورد. وقتی او پسر جدید را در محل کار می خنداند، به چیزهای بیشتری منجر می شود: یک قرار، یک تکه پای، یک گفتگو، یک جرقه. تنها چیزی که سر راه آنها قرار دارد خود فران است.
برخی از نقدهای کوتاه بینندگان خارجی درباره فیلم Sometimes I Think About Dying :
Lost on the dreary Oregon coast, Fran finds solace in her cubicle, listening to the constant hum of officemates and occasionally daydreaming to pass the time. She is ghosting through life, unable to pop her bubble of isolation, when a friendly new coworker, Robert, persistently tries to connect with her. Though it goes against every fiber of her being, she may have to give this guy a chance.