خلاصه داستان: داستان چهار خواهر است که در کانکورد ماساچوست و در زمان جنگ آمریکا در خانهای قدیمی زندگی میکنند. پدر آنها به جنگ رفته و این چهار خواهر مشکلاتی زیادی را تجربه میکنند...
خلاصه داستان: دکتر هاوارد سرپرست یک کلینیک است که کار آن پاک کردن آن دسته از خاطرات افراد است که دوست ندارند آنها را در ذهن خود داشته باشند. کلینیکی که اغلب زوجها خصوصاً در روزهای نزدیک به ولنتاین به آن مراجعه میکنند تا خاطرات بدی را که از هم در ذهن خود دارند پاک کنند و ..
خلاصه داستان: روهیت مهرا(هریتک روشن) یک پسر عقب افتاده است و با آن که بسیار بزرگ شدهاست اما هر سال در کلاس هفتم رفوزه میشود .مدیران مدرسه می خواهند او را اخراج کنند اما به اصرار مادرش قبول میکنند او یک سال دیگر در مدرسه درس بخواند.روزی یک دختر به نام نیشا(پریتی زینتا) از روهیت و همکلاسیهای او آدرس محلی را می پرسد ولی آنها او را سرکار می گذارند و به جای اشتباهی می برند و
خلاصه داستان: سال ۱۹۷۷ «سلی آلبرایت» (رایان) و «هری برنز» (کریستال) هر دو از دانشگاه شیکاگو فارغ التحصیل می شوند. این دو طی یک دوره ی دوازده ساله ، گه گاه ، با یک دیگر برخورد می کنند ولی از ابراز احساسات خود می ترسند. تا این که سرانجام «هری» به «سلی» ابراز عشق می کند …
خلاصه داستان: یک صاحب کافه آمریکایی بدبین و بدبین در تلاش است تا تصمیم بگیرد که آیا به معشوق سابقش و شوهر فراری اش کمک کند تا از دست نازی ها در مراکش فرار کنند یا نه.
خلاصه داستان: آلیشیا به خاطر گذشته شوم خانواده اش که به واسطه فعالیت های پدرش در جاسوسی برای نازی ها به وجود آمده، از طرف سازمان جاسوسی آمریکا مامور می شود تا از تجمع نازیها در شهر ریوی برزیل، اطلاعات مفیدی بدست آورده و برایشان ارسال کند. آلیشیا در این ماموریت خطرناک علاوه بر خطرهای جاسوسی ، گرفتار شک معشوقش می شود که...