خلاصه داستان: در روستایی دوردست در ایرلند، مردی پس از یک عمر گناه مجبور می شود برای رسیدن به رستگاری مبارزه کند؛ اما حاضر است چه بهایی برای رهایی بپردازد؟ در سرزمین قدیسان و گناهکاران، بعضی گناهان را نمی توان دفن کرد.
خلاصه داستان: فلورا مادر تنهایی است که با پسرش مکس همیشه در جنگ است. او که سعی دارد تفریحی برای مکس دست و پا کند، گیتاری را از سطل زباله پیدا می کند ...