خلاصه داستان: پس از یک تراژدی، پدری که بهتازگی با پسرش دوباره متحد شده است، با چالشهای شروعی جدید مواجه میشوند. آیا آنها میتوانند جای خالی همسر و مادر عزیزشان را پر کنند؟
خلاصه داستان: ملیسا، مادری مجرد و پیشخدمت، زندگی شادی با پسرش جان دارد. اما با تشخیص بیماری لاعلاج، او تنها پنج ماه فرصت زندگی دارد و نگران آینده پسرش پس از مرگ خود است ...
خلاصه داستان: وقایع پرتنش زمانی رخ میدهند که فکریه، بیوهی جوانی که در روزهای پایانی امپراتوری عثمانی به اجبار با ناشیت نفی افندی ازدواج کرده است، تلاش میکند معما را حل کند...
خلاصه داستان: یک راننده اوبر که از خانواده جدا می شود، پس از یک تصادف درگیر یک جنایت می شود و زندگی او را برای همیشه تغییر می دهد زیرا توسط افراد شرور مورد استثمار قرار می گیرد.
خلاصه داستان: یک سوپرمارکت در حومه مسکو قلب تاریکی برای "کارمندان" ازبکی است که شبانه روز در آنجا کار می کنند و مورد تهدید، آزار و اذیت و زندان قرار می گیرند.
خلاصه داستان: سدیک، جوانی سرکش است که در دانشگاه به فعالیتهای سیاسی مشغول بوده و تبدیل به یک خبرنگار جناه چپ در دهه 70 می شود، در حالی که پدرش دوست داشته او مهندس کشاورزی شده و کنترل مزرعه خانوادگی شان را به عهده بگیرد.
در صبح 12 سپتامبر سال 1980 وقتی کشور درگیر یک کودتا است آنها نمی توانند خود را به بیمارستان و پزشک برسانند و...