داستان فیلم
در بخش بهار، کودکی کنار استادش در یک صومعۀ بودایی پروش مییابد. کودک پر از شر و شور و سبکبالی است که البته با کمی رذلی و تخسی هم همراه است. کودک در دل طبیعت بکر و آرام بزرگ میشود... در فصل تابستان، راهب فیلم را در زمان نوجوانی میبینیم. او بدور از هرگونه آلایش و فکر پلیدی در کار خدمت به استاد و پرستش بودا زندگی میکند. ... در پاییز فیلم، استاد بودایی بهطور اتفاقی به خبری در روزنامه برمیخورد که مردی پس از قتل همسرش متواری شدهاست ... در بخش زمستان، راهب پس از سالها به صومعۀ حالا متروک بازمیگردد...