خلاصه داستان: در یک شب پر ستاره، جک و جیل به طور جداگانه با یک فالگیر ملاقات می کنند که پیش بینی می کند آنها قبل از پایان سال با عشق زندگی خود ملاقات خواهند کرد که اتفاقاً تنها پنج روز دیگر باقی مانده است.
خلاصه داستان: پس از مرگ پدر و مادر خواندهاش، یک اپتومتریست جوان سیاهپوست موفق با مادر بیولوژیکیاش - یک کارگر سفیدپوست تنها که در شرق لندن در فقر زندگی میکند- ارتباط برقرار میکند.
خلاصه داستان: دو زن که با مردانشان مشکل دارند خانه های خود را در کشورهای یکدیگر عوض می کنند، جایی که هر کدام با یک پسر محلی آشنا می شوند و عاشق هم می شوند.
خلاصه داستان: یک تفنگدار سابق در میان شبکه ای از فساد در شهرهای کوچک دست و پنجه نرم می کند که تلاش برای پرداخت وثیقه برای پسر عمویش به یک بن بست خشونت آمیز با رئیس پلیس محلی تبدیل می شود.
خلاصه داستان: دو دوست در تعطیلات تابستانی در اسپانیا شیفته یک نقاش می شوند، غافل از اینکه همسر سابق او که رابطه طوفانی با او دارد، قرار است دوباره وارد این تصویر شود.