خلاصه داستان: در یک شب پر ستاره، جک و جیل به طور جداگانه با یک فالگیر ملاقات می کنند که پیش بینی می کند آنها قبل از پایان سال با عشق زندگی خود ملاقات خواهند کرد که اتفاقاً تنها پنج روز دیگر باقی مانده است.
خلاصه داستان: یک زن جوان آمریکایی با شوهرش به بخارست نقل مکان می کند و شروع به شک می کند که غریبه ای که او را از آپارتمان آن طرف خیابان تماشا می کند ممکن است یک قاتل زنجیره ای محلی باشد که سر زنان را می برید.
خلاصه داستان: استیو مکلسون یک زندانی خطرناک است که به دلیل قتل مضاعف در یک زندان با حداکثر امنیت زندانی شده است.
زمانی که یک عضو جوان سیاه پوست تبدیل به هم سلولی جدید او می شود و دختری که هرگز ندیده است، در نهایت درخواست ملاقات با پدرش را می دهد.
او مبارزه خود را علیه رستگاری، سیستم و آشفتگی درونی خود را هدایت می کند...
خلاصه داستان: پس از صدور فرمان اجرایی برای دستگیری فرزندان مهاجران غیرقانونی توسط فرماندار، به جوانان تازه بازداشت شده فرصتی داده می شود تا با داوطلب شدن برای مراقبت از سالمندان، از اتهامات خود کناره گیری کنند.