خلاصه داستان: لئونارد شلبی، بازرس بیمه، از فراموشی پیشرونده رنج می برد و از یادداشت ها و خالکوبی ها برای شکار مردی استفاده می کند که فکر می کند همسرش را کشته است، این آخرین چیزی است که به یاد می آورد.
خلاصه داستان: فیلم شامل سه قصهٔ متمایز است که به وسیلهٔ بروز یک سانحهٔ تصادف رانندگی در مکزیکو سیتی به یکدیگر پیوند مییابند و در عین حال هر یک از سه داستان فیلم بطور مستقل نیز، بازتابهایی از جفاکاری انسانها نسبت به یکدیگر و همینطور نسبت به حیوانات (سگها) در خود دارند و نشان میدهند که چگونه زندگی در تاریکی و تباهی جریان دارد.
خلاصه داستان: تورکیش و تامی از بوکسوری ایرلندی به نام میکی می خواهند تا در یک مسابقه ی مشت زنی شکست بخورد. از طرف دیکر یک گنگستر روسی، که از گنگستری می خواهد از طرف او روی مسابقه شرط بندی کند و در عین حال از صاحب یک مغازه ی گرویی نیز می خواهد تا با همدستانش پولهای شرط بندی را بدزدند…
خلاصه داستان: هنگ کنگ، سال ۱۹۶۲. زنی جوان، منشی شرکتی تجاری، اتاقی را در خانه یی اجاره میکند برای خودش و شوهرش که گویا بیشتر مواقع در سفر کاری است. همزمان مردی روزنامهنگار اتاقی را اجاره میکند در خانهٔ همسایه برای خودش و همسرش، که گویا کارمند هتلی است، و بیشتر مواقع در خانه نیست.
آنها در یک روز اسباب کشی میکنند و گه گاه به هم برمیخورند...
خلاصه داستان: نيک مارشال در يک آژانس تبليغاتي کار مي کند و مردي زن ستيز است ، همسر سابق و دختر و مستخدمه اش از دست او شاکي اند. شبي، نيک با ماشين تصادف مي کند، اما صبح روز بعد ...